دور شمال در دو روز

سلام،
روز سه شنبه برای دریافت جواب تقاضای مهمان شدن به تهران برای ترم آینده ، به شمال رفتم. ساعت 7:45 از پارکینگ بیهقی با اتوبوس سیروسفر راه افتادم و حدود 11:30 به دانشگاه رسیدم. دانشگاه نرسیده به آمل توی جاده هراز قرار داره. بعد از ورود به دانشگاه و کلی حال و احوال با دوستان به دنبال کارم رفتم. تلفنی فهمیده بودم که با تقاضای من موافقت کرده‌اند. به دفتر ریاست رفتم و هفت خان را که بسی دشوارتر از هفت خان رستم است را شروع کردم. بعد از کلی دوندگی و این ور اون ور رفتن و امضا گرفتن و مهر زدن و در دبیرخانه ثبت کردن به من یک فرم پیش نویس انتخاب واحد دادند. الیته خودم از تلفنخانه‌ی دانشگاه فرم را گرفتم ولی نفهمیدم چرا این فرم باید توی تلفنخونه باشه!. فرمو پر کردم. گفتن باید مدیر گروه امضا کنه، امضای مدیر گروه مشابه خان دیو سفیده در شاهنامه فردوسی!. من به دفتر مدیر گروه رفتم ، تو دانشگاه ما مدیر گروه‌های نرم‌افزار و سخت‌افزار و صنایع توی یک اتاقند !. از یه آقایی که اونجا پشت میز نشسته بود راجع به مدیرگروه نرم‌افزار سوال کردم ، گفت تا یکشنبه نمیاد! گفتم سخت‌افزار چی گفت اونم همینطور. بعد پرسید امضا میخوای؟ گفتم آره. گفت نیم ساعت دیگه مدیرگروه صنایع میاد اینا بعضی وقتا جای هم امضا میکنن شانستو امتحان کن. من تصمیم گرفتم توی این فاصله برم شهریه ثابتو پرداخت کنم. دانشگاه ما غیرانتفاییه. شانس آوردم که فهمیدم شهریه ثابتو گرون کردن. بعد از پرداخت شهریه در آمل به دانشگاه برگشتم و بعد از کمی تحقیقات فهمیدم که مگه کشکه که هر کسی بتونه بسابه؟ امضای مدیر گروه کامپیوتر لازمه صنایع نمیشه. به فکرم رسید که به جاش امضای یه استاد راهنما رو بگیرم. بعد از مشورت با بروبچ مدت 40 دقیقه پشت در کلاس انتظار کشیدم تا استاد کلاسو تعطیل کرد. این استاد یه استاد خاصخه و بش ارادت خاصی هم دارم ترسیدم اگه وسط کلاسش مزاحم بشم برگمو پاره کنه!. وقتی از کلاس اومد بیرون موضوع رو بش گفتم. گفت من قبلا امضا می‌کردم ولی الان نمی‌دونم حق این کارو دارم یا نه. قرار شد من برم از مدیر آموزش سوال کنم ببینم می‌تونه امضا کنه یا نه که فهمیدم مدیر آموزش رفته.دست از پا بسیار بسیار درازتر از ساختمون اومدم بیرون. تو فکر این بودم که تهران برم نرم چجوری برم با چی برم ... که یدفعه به فکر رسید که الان تعطیلاته و زنگ زدم خونه‌ی یگی از آشنایان در تنکابن. توجه داشته باشید که تنکابن تا آمل حدود 150 کیلومتره و تهران تا آمل 185 کیلومتر ولی رفتن به اون ور مازندران نصف تا یک سوم رفتن به تهران طول می‌کشه. خلاصه رای مبنی بر این صادر شد که به تنکابن برم، هیچ لباس و وسایلی هم همراهم نبود خیر سرم سفر یه روزه اومده بودم. از دانشگاه به آمل رفتم از اونجا با 200 تومان به محمود‌آباد بعد با هزار تومان به چالوس و بالاخره از چالوس هم با 600 تومان به شهسوار سابق و تنکابن فعلی رفتم. هوا تاریک بود که به مقصد رسیدم. دیروز هم اونجا بودم جاتون خالی خوش گذشت و امروز صبح با اتوبوس از جاده رشت به تهران اومد. توی جاده اون وسطا برف میومد و بقیه جاها بارون. آدم تو این جاده‌ی رشت پیر میشه از شهسوار تا تهران هفت ساعت تو راه بودم. تو این مدت می‌تونستم با هواپیما به آخر اروپا هم برسم. حدود ساعت 16 به خونه رسیدم و بلافاصله برای انجام کاری بیرون رفتم و ساعت 19 برگشتم و الانم دارم تند تند تایپ می‌کنم که هرچه سریعتر برم بخوابم...
شب بخیر.
خداحافظ.

نظرات (2) -

Loading