صف...

سلام،
داشتم به پدیده‌ی صف فکر می‌کردم. صف چیز خیلی خوبی نیست و یکی از عوامل اصلی تلف شدن زمان همین چیز به ظاهر ساده‌ست. صف می‌تونه از خیلی چیزها ساخته بشه ولی صفی که بیشتر به چشم میاد صف انسان‌هاست، صف ماشین‌ها هم در تهران خیلی زیاد دیده میشه مخصوصاً در اول صبح و غروب. صف وقتی به وجود میاد که یک تقاضا بیشتر از سرعت عرضه باشد، مثلاً در یک بانک روند رسیدگی به کار مشتریان کند است و مشتریان مجبور می‌شوند صف ببندند. تشکیل شدن یک صف مشکلات زیادی به وجود می‌آورد، یه نفر قاچاقی میاد اون وسط می‌ایسته و دیگر بش اعتراض می‌کنند و... . یک اتفاق دیگر هم که بعد از تشکیل صف پیش میاد "زنبیل گذاشتن" است و اتفاقاً انواع مختلفش بسیار در فرهنگ ما جا افتاده، یه نفر میاد توی یه صف به نفر جلوییش میگه من برم زود برگردم و در این مدت میره به یه کار دیگه میرسه. زنبیل گذاشتن نوعی بی عدالتیه ولی خوب به فایده‌ای که داره اینه که باعث میشه در مجموع کمتر وقت بعضی از مردم تلف بشه. اگر فرض کنیم که به طور متوسط روزانه در تهران 30 دقیقه از وقت هر نفر در صف‌های مختلف تلف میشه و جمعیت تهران را حدوداً 7 میلیون نفر در نظر بگیریم روزانه حدود 145 روز زمان در تهران از دست می‌رود یعنی در سه روز بیشتر از یک سال زمان در تهران تلف می‌شود. البته شاید اگر برای اکثر این جمعیت شبانه روز به جای 24 ساعت، 48 ساعت هم بود خیلی فرقی نمی‌کرد و به زحمت می‌افتاند چون مجبور بودند وقت بیشتری تلف کنند ولی به هر حال این زمان داره از بیهوده از دست میره...
انگیزه اصلی من برای فکر کردن به صف ایستادن در صف 50 متری شیر به مدت زیاد بود! یه کامیون حمل شیر از همدان اینجا شیر میاره و خود راننده یه نفری هم پول می‌گیره هم شیر تو کیسه میزاره تحویل میده خوب معلومه وضع از این بهتر نمیشه.
تا وقتی که آدم مجبوره برای بیشتر کاراش باشه بره تو خیابون صف هم هست...
موفق باشید و هیچ در صف وقتتون تلف نشه.

تکمیل:
من از صف توی کامپیوتر خیلی هم خوشم میاد و نمونه‌ی بارز دموکراسیه کامپیوتریه!
Loading