یک سال

سلام،
یه روزه رفتم شمال سه روز موندم، هیچکس رو برای پروژه گرفتن پیدا نکردم، استاد راهنمای کارآموزیم رو هم پیدا نکردم. شمال رفتنم هیچ فایده‌ای نداشت و فقط وقتم تلف شد. دانشگاه سنبل یک اداره است که همش آدمو این ور اون ور می‌کنن و هیچ کاری برای آدم انجام نمی‌دهند!. هر کاری کردم که با استاد راهنمام تماس بگیرم یا بگیرند نشد و استاد محترم هم کلاس‌هاشون تشکیل نشد. هفته‌ی دیگه دوباره می‌رم شمال اینقدر میمونم تا کارم انجام بشه.
سه روز پیش که شمال بودم تولد یک سالگی وبلاگم بود. امیدوارم 1000 ساله بشه.
موفق باشید.

کار

سلام،
امروز اولین روز کار زندگیم بود، خوش گذشت خوب بود.
این ترم فقط دوشنبه‌ها کلاس دارم، فردا صبح ساعت 5 راه می‌افتم. یه کلاس ساعت 11 تا 13 و اون یکی 12 تا 16. بعد از ظهرم بر می‌گردم.
موفق باشید.

گزارش

سلام،
امروز صبح اول وقت رفتم شرکتی که کارآموزی می‌رفتم و با کمکشون یه گزارش مشروح کارآموزی سرهم کردم. گزارشم بد نشده، امیدوارم کسانی که بشون تحویلش می‌دم بپسندنش. تا ساعت 16 کارم طول کشید.
تهیه این گزارشات تلف کردن وقته. اگر روزی کاره‌ای شدم هیچ وقت از دیگران گزارشات الکی درخواست نمی‌کنم. اصلاً اگر روزی کاره‌ای شدم و گزارشی خواستم گزارش کاغذی قبول نمی‌کنم. درختان بیشتر از اینکه کاغذ بشن ارزش دارند.
هفته قبل رفتم یه شرکتی برای مصاحبه و اینجور چیزها و از فردا قراره مشغول به کار بشم، از فردا کارمند می‌شم، حس خوبیه. فکر می‌کنم وقتی اولین حقوقم رو بگیرم و باش خودم و چند نفر دیگر رو یه رستوران حسابی (منظور از حسابی صرفاً رستورانی است که به درآمدم بخوره) دعوت کنم خیلی لذت بخشه. البته شاید این کار رو نکردم و پولمو پس انداز کردم، با صرفه تره.
موفق باشید.