Dual Core

سلام،
دیروز دم ظهر از شمال راه افتادم، سفر خوبی بود.
تصمیم داشتم Pentium D بگیرم اینقدر این دست اون دست کردم که سری نهصد این پردازنده هم تولید شد. پردازنده‌های این سری هر کدام در مجموع 4mb کش دارند و این خیلی خوبه. Pentium D 950 کلاکش 3.4Ghz است.
موفق باشید.

Router

سلام،
ويندوز روتر خوبيه تا وقتی که خلافش ثابت نشده. چون باعث ميشه سرعت کامپيوتر کمی کم شه.
همچنان شمالم. صبح امتحان اخلاق و تربيت اسلامی داشتم بد نشد. الان داريم مثل ديشب به صورت مشترک از اينترنت استفاده می‌کنيم ولی اين دفعه سه کامپيوتر داريم.
يک دسکتاپ به اينترنت وصله و با Internet Sharing ويندوز اينترنت رو Share کرده (بر روی کارت شبکه‌اش) يک لپ‌تاپ به کابل کراس به اين کامپيوتر وصله. اين لپ‌تاپ رو طوری تنظيم کردم که روتر هم باشه. چه طوری؟ خيلی ساده!:
توی Registry کليد HKEY_LOCAL_MACHINE\SYSTEM\CurrentControlSet\Services\Tcpip\Parameters مقدار IPEnableRouter اگر 1 بشه و سپس ويندوز Restart بشه نقش روتر رو هم به نوعی انجام ميده و از هر جا بسته‌ای بگيره به بقيه جاها می‌فرسته. در آخر خط لپ‌تاپ من با کابل LPT (نشانه‌ی فقر) به اين لپ‌تاپ وسطی وصله، و در اين لحظه سه نفری داريم از اينترنت استفاده می‌کنيم.
امروز بازی‌های چند نفره هم بازی کرديم، البته بازی‌هايی که اين عتيقه تواناييه اجراشون رو داشته باشه!.
فردا صبح برمی‌گردم تهران.
موفق باشيد.

تنها در شمال

سلام،
در اين لحظه که دارم اين نوشته رو می‌نويسم شمال خانه‌ی دوستان هستم و با يه لپ‌تاپ Pentium MMX 166Mhz که با خودم آوردم دارم تايپ می‌کنم. کامپيوتر دوستم اينترنت رو Share کرده و من دارم استفاده می‌کنم. اين عتيقه با فارسی يکم مشکل داره و برخلاف ميلم برای حرف ی وسط بايد از ي عربی استفاده کنم.
هوا بسيار خوبه و همه چيز مرتبه. فردا صبح امتحان اخلاق و تربيت اسلامی دارم اميدوارم خوب بشه. جای شما خالی ديگه عرضی نيست.
موفق باشيد.

اخلاق جاده‌ای

سلام،
دیروز از شمال برگشتم و رکورد شکوندم. البته من کم چیزی می‌شکونم. تا حالا اینقدر تو راه نبودم. صبح ساعت 11 راه افتادم، پلیس راه آمل راننده رفت ساعت بزنه دیدیم برنگشت (داستانش طولانیه در این مقال نمیگنجه و از حوصله من خارجه، فقط بگم که یه کسی که فکر می‌کنم IQاش در حد ملخ مرده بود از راننده بیچار�� تلفنی شکایت کرده بود). یک ساعت الاف شدیم. وسط راه پلور نگر داشت، از هوای سرد و صافی که باد نیاد خیلی خوشم میاد. برف تا زانوم بود ولی وسط جاده زیبای هراز برف نبود.
راه افتادیم، بعد از گردنه بعد از اون تونل قوطی خوردیم به راه بندون و دو ساعت توقف کامل بودیم. مردم از ماشیناشون پیدا شده بودن میگفتن میخندیدند برف بازی می‌کردند و... . بعد از دو ساعت راه افتادیم و خیلی نفهمیدیم چرا وایساده بودیم ولی فکر می‌کنم مقصر آبعلی بود. آبعلی خیلی شلوغ بود. ساعت 19 رسیدم خونه.
چهارشنبه امتحان اخلاق و تربیت اسلامی دارم، تقریباً چیزی ازش نمی‌دونم. سعی می‌کنم تو این روزهای باقیمانده در این زمینه چیزهای بفهمم.
موفق باشید.

تحقیق

سلام،
سرم شلوغه. نصف شبه. دارم تحقیق می‌نویسم. این هفته خیلی کار دارم. پنج شنبه امتحان دارم. باید برم ادامه تحقیقم رو بنویسم. موفق باشم. و بازهم نقطه.. ..
موفق باشید.

Aces Up

سلام،
یکی از فال‌های مورد علاقه‌ی من که با ورق گرفته میشه Aces Up است.
دو سه هفته پیش به این فکر افتادم که یه برنامه بنویسم که این فال رو بگیره، البته کاملاً بدون GUI و فقط نتیجه رو نشون بده. هدف اصلی این بود که ببینم احتمال هر یک از نتایج مختلف فال چقدر است.
نسخه بومی شده‌ی این فال که تو ایران به فال درصدی معروف است به این صورته که وقتی ورق‌ها تموم شد به ازای هر آس که اون بالا باشه +25 و به ازای هر ورق غیر آس -1 محاسبه می‌شود، و به این صورت در انتهای فال یک درصد گرفته می‌شود که نتیجه فال است.
ظاهراً چون امکان درآمدن این فال کم است اومدن درصدیش کردند.
بریم سر برنامه‌ای که نوشتم. این برنامه به تعداد دلخواه (برای این آزمایش 500 هزار بار که حدود دو دقیقه طول کشید) فال می‌گیرد و تعداد هر درصد را می‌گوید. نتیجه را به Microsoft Excel تقدیم کردم و این نمودار رو گرفتم:
Acesup
احتمال اینکه این فال نتیجه 100% بدهد حدود 2.7 درصد است.
فکر نکنید که خیلی بیکارم این تحقیق یه زنگ تفریح بود و نیم ساعت طول کشید.
موفق باشید.

2005

سلام،
الان آخرین روز سال 2005 است. تا چند ساعت دیگه میشه سال 2006. سال 2006 مبارک.
باید شب آخرین چهارشنبه سال میلادی را هم چهارشنبه سوری اعلام کنیم تا زمستونی با دو چهارشنبه سوری داشته باشیم. وقتی کارمون گرفت شب آخرین چهارشنبه سال قمری را هم چهارشنبه سوری اعلام می‌کنیم. اینجوری هر سال جاش عوض میشه و باعث تنوع میشه.
پس به امید سالی که درش سه چهارشنبه سوری باشد.
موفق باشید.

پروژه

سلام،
پروژه‌ام رو به استاد نشون دادم قرار شد یه گزارش بنویسم و دو سه هفته دیگه ببرم.
توی راه برگشت ماشین (خودروی ملی زرد رنگ سوار بودم) سر پیچ‌ها پُلُسش سر و صدا می‌کرد راننده گفت می‌ریم ببینیم چی میشه!.
در حال چرت زدن بودم که ماشین پلور نگر داشت. چشمام رو که باز کردم دیدم شیشه بخار کرده بیرون پیدا نیست. اومدم شیشه رو پاک کنم ولی پاک نشد. فکر کردم خیالاتی شدم درست که نگاه کردم دیدم شیشه از تو یخ زده!. با ناخون یکم از یخ‌ها رو تراشیدم و تونستم طبیعت برفی زیبا رو ببینم.
بعد از چند دقیقه اومدیم راه بیافتیم. راننده گاز میداد ولی ماشین تکون نمی‌خورد، بله پُلُسش در اومده بود. امروز شانس آوردم سالم رسیدم، امکان داشت موقع حرکت پُلُسش در بیاد.
نیم ساعت وایسادیم، هوا حدود 10 درجه زیر صفر بود و غول سپید پای در بند سفید بود. راننده یه اتوبوس برامون گرفت و فرستادمون تهران.
موفق باشید.

پروژه

سلام،
این هفته قراره کار پروژه‌ام رو تموم کنم و ببرمش پیش استاد، امیدوارم وقت کم نیاورم.
پنج شنبه غروب از شمال برگشتم. یه گواهی تعداد واحدهای گذرانده شده می‌خواستم که بعد از کلی تلاش آخر سر ندادند.
امیدوارم بعد از یک هفته تاخیر بتونم حکم ppc رو آپلود کنم. تقصیر بخش Beta Tester است، هنوز تستش نکرده!.
موفق باشید.