سلام،
درسته که دو سه هفتهی اخیر درگیر پایان نامه و پروژهی درس پردازش گفتارم بودم ولی علت اصلی اینکه اینجا چیزی ننوشتم این بود که قابل عرض چیزی نداشتم. چند بار هم خواستم یه چیزایی بنویسم حتی چند خط نوشتم ولی ولش کردم، یعنی خودسانسوری کردم.
موضوع پروژهی گفتارم خیلی برام مشکل بود و پس از صرف بیش از یک هفته زمان هیچ توفیقی در آن کسب نکرده بودم. به لطف استاد محترم امروز موضوع تغییر کرد. فکر میکنم با موضوع جدید بتوانم با موفقیت پروژه را انجام دهم.
موفق باشید.
سلام،
فردا انتخاب واحد دارم. احتمالاً آخرین انتخاب واحد دورهی کارشناسی ارشد و شاید آخرین انتخاب واحد عمرم. چون برای دکترا خوندن اصلاً در مرامم نیست. تا همین جا به اندازهی کافی سخت بوده. فقط یک درس باقی مونده.
موفق باشید.
سلام،
الان نشستم سه تا شمارهی Back to the Future را پشت سر هم دیدم. در گذشتهی خیلی دور دیده بودم ولی دوباره دیدنش ارزش داشت. دیگه برم بخوابم.
موفق باشید.
سلام،
در تصویر مقابل داستان من و درایوهای نوری پایونیر را در طول اعصار مشاهده میکنید. آخرین عضو این مجموعه ساعاتی پیش به جمع ما پیوست. علت اینه که در این بازار آشفته، هاردیسک گیگابایتی بیش از دو برابر بلوری در میاد!
موفق باشید.
سلام،
امروز کلاً به کار علمی پرداختم. منظور از کار علمی، آخرین تمرین درس پردازش گفتارم است. در واقع مسالهی دوم تمرین آخرم. مسالهی اول بازشناسی گوینده با استفاده از روش چندیسازی برداری بود که دیروز انجام داده بودم. هدف از مسالهی دوم بازشناسی کلمات با استفاده از مدل مخفی مارکوف بود. باید از ابزار HTK برای این کار استفاده میکردیم. یکم در حل این تمرین اذیت شدم ولی تمرین جالبی بود. وقتی بالاخره بعد از ساعتها تلاش طاقت فرسا درست شد و کلمات را شناسایی کرد خستگی از تنم در رفت. هنوز کارم با این درس تمام نشده. پروژهش باقی مو��ده.
با تشکر از استاد و دستیارش
موفق باشید.
سیاست کلیام اینه که لینکها را به ویکیپدیای انگلیسی بدم. شاید در پارهای از موارد بنا به دلایلی مثلاً جامعتر بودن نسخهی فارسی مطلب یا خیلی فارسی بودن موضوع، به ویکیپدیای فارسی هم لینک بدم ولی اکثر اوقات انگلیسی در اولویت قرار داره.
سلام،
دیروز که از امتحان برگشتم برای بیرون آمدن از شوک ناشی از امتحان بازی Skyrim (خونده میشه اِسکایریم) را -که یکی دو هفته قبل گرفته بودم ولی فرصت نکرده بودم بازی کنم- را بازی کردم. این بازی فوق العادهست. به چنان دنیایی آدم را فرو میبرد که دنیای واقعی سریعاً فراموش میشود. شروع داستان به این صورت است که شما و چند نفر دیگر سوار بر یک گاری هستید و سربازان امپراطوری دارن شما رو میبرن به دهکدهای که گردن بزنن!. البته مشخص است که آنها به این هدف شوم خود نمیرسند وگرنه که بازی شروع نشده تموم میشد.
اسم کامل این بازی The Elder Scrolls V: Skyrim است. بازی به سبک ARPG و به صورت open world است. نسخهی قبلی این سری The Elder Scrolls IV: Oblivion بود. داستان Skyrim دویست سال پس از رویدادهای Oblivion اتفاق میافتد. نمیخوام وارد بازی بشم یا اونو نقد کنم. اگر نقد بازی را میخواهید از گوگل کمک بگیرید.
من نسخهی ویندوزی بازی را گرفتم، برای Xbox 360 و PlayStation 3 هم ساخته شده. در اولین اجرا اومد گفت به صورت خودکار توانایی سیستم را تشخیص بدم و تنظیمات گرافیک را تعیین کنم، پس از برسسی اومد گفت باید بذاری Low. منم گفتم برو بابا، بذار Ultra. انتخابها Low, Medium, High, Ultra بودند. وقتی داخل بازی رفتم و New Game را زدم، FPS شد حدود 0.01 (شاید هم کمتر) و من با شرمندگی تنظیمات را روی Medium تنظیم کردم و مشکل حل شد. اولش با ماوس و کیبورد بازی میکردم بعد که دیدم از گیم پد Xbox 360 پشتیبانی میکنه دیگه با ماوس و کیبورد بازی نکردم، گیم پد یه حال دیگهای میده.
خیلی قصد ندارم که این بازی را ادامه بدم، چون هم یادگیریش سخته (پیری است و هزار درد، مرض و بدبختی) و حوصلهی بازیهای سخت را دیگه خیلی ندارم. چون اگر بازی کنم برای استراحت بازی میکنم، نه اینکه بازی کنم فکر کنم خسته شم. به اندازهی کافی برای درس و کار و زندگی فکر میکنم. مورد دیگه اینکه دیروز فهمیدم در حین بازی کردن این بازی، زمان در دنیای واقعی با سریع بسیار غیر معقولی سپری میشه. برای همین وقت همچین بازیهایی را ندارم.
در پایان به تمام کسانی که وقت، حوصله و علاقه دارند توصیه میکنم این بازی را بازی کنند.
موفق باشید.
سلام،
امروز صبح قبل از امتحان؛
یکی از دوستان: چرا اینقدر لاغر شدی؟! تبخال[1] چرا زدی؟
من: بخاطر این امتحان!
امتحان امروز که بسیار هم مهم بود، به طرز عجیبی زندگی من رو تحت تاثیر قرار داده بود. درسی سخت با مطالب بسیار گسترده بعضاً بیربط به هم. فکر میکنم یکی از علتهاش این بود که وقت زیادی داشتم و خیلی خونده بودم. این امتحان برام شده بود کابوس. حالا دیگه تموم شد. خیلی خوب نشد. امتحان سخت بود و هرچی ما خوب خونده بودیم تو امتحان نیمده بود و هرچی را سمبل کرده بودیم در امتحان ریز ریز سوال اومده بود. اصلاً یه وضعی بود. امتحان 52 سوال تستی و سه سوال تشریحی داشت. از قبل گفته بودند که غالب سوالات تستی است. اگر تستی نبود به هیج وجه شدنی نبود. نظر من که اینه دیگران را نمیدونم. الان در شوک پس از امتحان قرار دارم.
هنوز کارم با این درس تموم نشده. یه تمرین سخت و پروژهی درس باقی مونده
موفق باشید.
سلام،
امشب خیلی فکر کردم که چی بنویسم عقلم به هیچ جا نرسید. ولی برای اینکه ثابت کنم در راهم استوار هستم و قصد دارم به نوشتن ادامه بدم، الان دارم این چیزا رو مینویسم.
حقیقتش چیز زیادی برای نوشتن نیست. تمام روز برای امتحان درس خوندم و بعدش هم تا الان مشغول کار بودم. نه اتفاقی، نه هیجانی، هیچی. فردا و پس فردا هم باید درس بخونم.
شاید الان از هر زمان دیگری احتیاج به یکی از اون ریموت کنترلهای فیلم Click دارم. سعی میکنم درست ازش استفاده کنم.
موفق باشید.
سلام،
ایمیلی که دو، سه روز پیش عرض کرده بودم را امروز اینجا مینویسم. چون امروز حرفی ندارم بزنم. این ایمیل برای چند وقت پیشه.
به جای نام مخاطب ایمیل حرف x درج شده است.
x اگر به اینجا سر زدی (که اصلاً فکر نمیکنم بزنی) امیدوارم از دیدن این ایمیل ناراحت نشوی. اسمی برده نشده و در ایمیل مطلب خصوصیای هم وجود ندارد. به هر حال اگر راضی نیستی بگو برش میدارم.
سلام x جان،
الان که این ایمیل رو مینویسم احتمالاً خوابی. شایدم بیدار باشی، نمیدونم. ولی ساعت صفر است قاعدتا باید خواب باشی دیر وقته. حالا نمیدونم همیشه من وقتی ایمیل میزنم تو خوابی یا تو وقتی خوابی من ایمیل میزنم، یا چون خوابی من ایمیل میزنم یا چون من ایمیل میزنم خوابی. خیلی پیچیده است. در کل نباید فراموش کرد که شاید اصلا خواب نباشی. یک مزیت دیگر ایمیل اینه که آدم رو از خواب بیدار نمیکنی. بنابراین شاید ایمیل میزنم که اگر خواب باشی یه وقت بیدار نشی. شاید اگر با ایمیل بیدار میشدی ایمیل نمیزدم.
به هر حال حالا که ایمیل زدم رفته و دیگه کاریش نمیشه کرد و ایمیل هم چیزی نیست که پس از فرستادن بشه پس گرفت. در وصف ایمیل میشه ساعتها بلکه روزها صحبت کرد ولی در این مقال نمیگنجه. میگنجهها ولی حوصلهی تو دیگه سر میره برای همین سخن را کوتاه کرده میرم سر اصل مطلب.
اصل مطلب واقعا چیست، و تو چه میدانی که آن چیست که نصف شب ساعت صفر دارم برات مینویسم که سرت رو درد بیارم و اگر میدانستی شاید الان اینجا نبودی و یا حداقل مشغول خواندن این اراجیف نبودی. اراجیفی که تا خود صبح میتوان به نوشتن آنها ادامه داد و کم نیاورد. خلاصه اینکه x تا صبح میشه نوشت و اگر نمینویسم بهخاطر این است که سرت را درد نیاورم یا درد سرت ندهم یا اینکه سر درد نگیری و یا درد سر نگیری. علل دیگری نیز داراست. مثلا اینکه بیکار نیستم بشینم تا صبح برات از این چیزا بنویسم. البته نه اینکه حاضر نباشم تا صبح برات از این چیزا بنویسم، اگر یقین داشتم که دلت میخواد و از خوندن اینها دیوانه نمیشی و موهات رو نمیکشی یا اینکه اگر دستت به من برسه موهامو نمیکشی، مینوشتم. حال به علت عدم یقین سعی میکنم که دیگر ادامه ندهم. تا همین جا هم کم نذاشتم و نزدیک به سه هزار حرف برات نوشتم. اصلا کی تاحالا اینقدر برات نوشته؟! البته این سوالی نیست که لازم باشه جواب بدهی.
به حضور انورتان باید عرض کنم که بنده به همراه دوستم در اقدامی ضربتی به نبرد با تمرینمان رفته و با اقتدار آن را به زانو در افکنده و موجبات شرمساری تمرین منحوس را فراهم آوردیم. باشد که این پیروزی ما در تاریخ ثبت شود. به هر حال تاریخ را فاتحان مینویسند و فاتحان همانا ما بودیم و آن طور که بخواهیم تاریخ را خواهیم نوشت.
بنابراین بنده و شما سرکار خانم، میتوانیم برای امروز، آن زمان که به مذاق و مزاج شما خوشتر مینماید قرار گذاشته و یکدیگر را ملاقات بنماییم.
با تشکر از سعه صبر و شکیبایی شما که تا به اینجا این متن را دنبال فرموده و جیغ نکشیدید. از خداوند متعال برای شما آرامش روز افزون آرزو میکنم.
در پایان باید خواهش کنم که به خاطر غلط(های) املایی احتمالی در متن مرا ببخشی.
موفق باشید.
ایمیل از این قرار بود. وظیفهی تصور پاسخ این ایمیل را به خود شما محول میکنم.
موفق باشید.
سلام،
امروز اون طور که باید درس نخوندم. هم میزانش کم بود هم کیفیتش مناسب نبود. روز یکشنبه امتحان دارم. امتحان درس گفتار پردازی رقمی یا به عبارتی دیگه پردازش گفتار. درس نسبتاً سختیه. باید در چهار روز باقی مونده سخت بخونم. البته بگم که از چندین روز پیش در اردوی امتحان هستم و دارم روزی چند ساعت میخونم ولی بازم باید بخونم. بعضی درسهارو هر چی بخونی بازم کمه، این درس هم جز همین دسته است.
موفق باشید.