500km in 9 hour 31. مرداد 1384 شروین کتابی (0) سلام،از اونجایی که من به خطهی سرسبز شمال ارادت خاص و عامی دارم،باید برای انجام یه کاری میرفتم دانشگاه (دانشگاهمون تازه شده دانشگاه تا حالا موسسه آموزش عالی شمال بود الان شده دانشگاه شمال) دیشب ساعت 21 یکدفعه قرار شد با یکی از آشنایان که فردا صبح زود برای انجام کاری میره آمل همسفر شم. ساعت 6:15 ونک بودم بعد از اینکه دو نفر دیگرم برداشت ساعت 7 از تهرانپارس راه افتادیم. اینکه اون دو نفر چه کسانی بودند و برای چی میرفتن شمال به من و شما ربطی نداره!. حدود ساعت 9:10 منو در دانشگاه پیاده کردند. توجه داشته باشید که جادهی 200 کیلومتری هراز رو نزدیک 2 ساعت رفتیم. اون آقا به رانندگی تند معروفه ولی تفکر من از تند کمی کندتر از این بود.وقتی رسیدم اونجا خواستم زنگ بزنم تهران که دیدم موبایلم دوباره مثل چند وقت پیش مریض شده، حدس زدم شاید وبا گرفته باشه ولی یادم اومد عامل وبا باکتریه و ویروس نیست که این بتونه بگیره. قرار بود بعد از ظهر این آقاهه بر میگرده منم باش برگردم ولی با مریض شدن موبایل نمیتونستم باش تماس بگیرم. بعد از اینکه کار دانشگاه انجام شد یکی از دوستان رو پیدا کردم و سیم کارتمو گذاشتم تو گوشیش و کلی این ور اونور زنگ زدم. قرار شد خودم برگردم. اون وسطا مرکز کامپیوتر دانشگاه هم رفتم از اینکه دیدم دو نفر از دوستان دارن #C کار میکنند خیلی خرسند شدم. بعد دانشگاه رفتم پلیس راه سابق آمل، یکی از تفریحاتم اینه که وقتی وقت زیاد دارم برای برگشتن به تهران حسابی چونه بزنم و ارزون برگردم ولی امروز شانسم خوب نبود، یکم که زیر آفتاب وایسادم دیدم اصلاً راهی نداره و شرایط جوریه که باید یه چیزی اضافه هم بدم و زودتر خودمو خلاص کنم. چند تا اتوبوس اومد که هیچ کدام جا نداشتند، آخر سر با یه سواری اومد تنها جلو نشستم و 2500 تومان دادم، جای چونه زدن داشت ولی گرما اجازه نمیداد. وسط راه پلور نگه داشت. *از همین جا اعلام میکنم که با هرگونه وسط راه نگه داشتن به هر عنوان (استراحت،دستشویی رفتن و...) شدیداً مخالفم و وقتی زمام امور به دستم بیفته اصلاً وسط راه نگه نخواهم داشت.* وقتی نگه داشت یاد موبایل افتاد و شروع کردم باش کلنجار رفتن و آخر سر با نگه داشتن سه دکمهی call و 3 و * تونستم روشنش کنم و زنگ بزنم. احتمالاً این موبایل به ارتفاع حساسه و وقتی فشار هوا زیاد میشه، بش فشار میاد و خراب میشه!. اون سه دکمه برای روشن کردن بیشتر گوشیهای نوکیا در زمانی که مریضن میتونه استفاده شه.ساعت 15 رسیدم خونه. این سریعترین مسافرتی بود که تا حالا به شمال داشتم.برای درمان موبایلم همون کار دفعهی قبل رو انجام دادم یعنی با کد #7370#* ریستش کردم. اگر خواستید موبایلتون رو ریست کنید از اطلاعات درون حافظهی گوشی Backup بگیرید چون همه از بین میرون (شمارهی تلفنها هم توی حافظهی گوشی هستند و با این کار از بین میروند). اگر لازم شد گوشی رو Hard Reset کیند خیلی دقت کنید، من هیچ مسئولیتی در قبال از دست رفتن اطلاعات شما ندارم، همونطور که امروز در قبال از دست رفتن چند شمارهی مهم خودم مسئولیتی نداشتم.در این چند ساعت به طور متوسط حدود یک کیلومتر در دقیقه حرکت داشتم، کم نیست.موفق باشید.