فیروز کو؟

سلام،
از جاده هراز زیاد یه روزه رفتم شمال و برگشتم ولی دیروز به علت بسته بودن جاده‌ی هراز از جاده فیروزکوه رفتم شمال و برگشتم. جاده‌ی فیروزکوه یکی از عذاب‌های خیلی سخت است. صبح ساعت 5:30 ترمینال شرق بودم تا مسافر پیدا شد و راه افتادیم ساعت شد 6. پنج دقیقه مونده بود به شروع کلاسم (ساعت 11) رسیدم دانشگاه. ساعت 16:30 هم از آمل راه افتادم ساعت 22 خونه بودم. توی راه برگشت زانوهام درد گرفته بود. هیچ وقت تو یه روز اینهمه تو ماشین نشسته بودم.
وقتی جاده‌ی هراز بسته باشه همه‌ی ماشین‌ها، کامیون‌ها، اتوبوس‌ها، ...ها، از راه فیروزکوه می‌رن و راه بندون عظیمی به وجود میاد و دود همه جا رو می‌گیره. این خود یکی از دلایل عذاب بودن جاده‌ی فیروزکوه است.
جاده هراز تا اطلاع ثانویه یا حتی ثالثیه هر هفته از ساعت 8 یکشنبه تا ساعت 20 چهارشنبه بسته می‌باشد، لطفاً تلاش بیهوده برای عبور از آن نفرمایید.
پس باید تا اطلاع ثانویه یا حتی ثالثیه از جاده‌ی فیروزکوه برم شمال. البته به جز وقتی که تلف میشه خیلی مهم نیست، فرق با هراز اینه که باید بیشتر چرت بزنم. همیشه توی راه اگر لازم نباشه هوشیار باشم توی یه حالت چرت فرو میرم که خیلی لذت بخشه. فقط توی ماشین وسط جاده می‌تونم اینجوری چرت بزنم. این حالت چرت چیزی بین خواب و بیداریه، و به نظرم به خواب نزدیک تره. در این حالت به هر چیزی که باید فکر کنم فکر می‌کنم و خیلی از راه حل‌های مسائل کامپیوتری و بعضاً غیر کامپیوتری رو پیدا می‌کنم. یه موضوع دیگه هم که وجود داره اینه که همیشه این فکرام مثل رادیو نیست که فقط صدا داشته باشه بعضی وقت‌ها تصویر هم داره. بعضی وقتها که بیدار میشم قبل از اینکه چشم‌هام رو باز کنم آخرین تصویری که تو خواب دیدم هنوز دارم می‌بینم. این حالت معمولاً دو تا سه ثانیه طول می‌کشه. خیلی حس جالبیه، می‌دونم بیدارم و می‌دونم چیزی که می‌بینم واقعی نیست ولی دارم می‌بینشم.
موفق باشید.
Loading