سلام،
دو سه ساعت ازش گذشته برای همین دقیقاً یادم نمیاد که چی شد تصمیم گرفتم دیباگ رو دوباره زنده کنم. هنوز تصمیم نگرفتم کتابی بنویسم یا عامیانه و یا مخلوط. برای همین فعلاً به همین لحن مینویسم.
از سال 2004 در این آدرس وبلاگی داشتم. وبلاگی که دوستش داشتم. نمیدونم چی شد کم کم نوشتن رو رها کردم و وبلاگم به خواب فرو رفت. برنامهی اون رو خودم نوشته بودم. پارسال بود که در پی تغییراتی که در سِرورش اتفاق افتاد، از کار افتاد، یعنی در حقیقت با جاش پاک شد؛ البته بک آپ موجوده. به لطف اینترنت آرشیو نسخهی قبلی از اینجا قابل مشاهده است.
ادامهی این وبلاگ روی برنامهی قبلی تقریباً نشدنیه. چون با ابزارهای 7 سال پیش نوشته شده و امکان ارتقا هم به این آسونی فراهم نیست. شاید پستهای وبلاگ قبلیم رو به برنامهی جدید اضافه کنم که آرشیوش در دسترس قرار بگیره. به هر حال شش سال حرفام اونجاست. الان خودم دوباره روی لینک بالا کلیک کردم و دارم حرفهای قدیمم رو میخونم. حرفهای که اصلاً یادم نمیاد زده باشم. وقتی نوشتههای قدیمم رو میخونم، لحن آشنایی داره ولی بیشتر گفتههامو یادم نمیاد. البته مسائل و اتفاقات مهم شامل این امر نمیشه.
در هشتم ژانویهی 2006 نوشتم:
سرم شلوغه. نصف شبه. دارم تحقیق مینویسم. این هفته خیلی کار دارم. پنج شنبه امتحان دارم. باید برم ادامه تحقیقم رو بنویسم. موفق باشم. و بازهم نقطه.. ..
شش سال از اون تاریخ میگذره.نصفه شبه. در حال نوشتن تحقیق نیستم. این هفته خیلی کار دارم. یک شنبهی دو هفتهی آینده امتحان دارم. تاریخ ادواریه.
الان که فکر میکردم یه دلیل برای احیا کردن اینجا به ذهنم رسید. بعضی حرفهاست که فقط اینجا میشه زد.
موفق باشید.