عروسی

سلام،
امشب میرم عروسی یکی از فامیلا، قراره خوش بگذره. خیلی وقته عروسی نرفتم دیگه وقتش شده بود. نمیدونم چرا اینقدر همه آشنایان دارن خودشون رو آماده می‌کنن و به عبارتی می‌سازند مگه عروسی چه فرقی با یه مهمونی معمولی داره. اگر فکر کردند من برای عروسی رفتن کت و شلوار می‌پوشم اشتباه کردند!
اگر شما هم امشب عروسی میرید امیدوارم بتون خوش بگذره.
موفق باشید.

نقطه*6

سلام،
اولین نسخه‌ی نقطه بازی شش ضلعی آماده‌ی بازی کردن است.
این نسخه هنوز بازیکن کامپیوتر نداره و میتونه 2 تا 6 نفره بازی بشه. یه بخش تنظیمات حسابی هم داره که خیلی از چیزها رو میشه تنظیم کرد.
برای دریافت بازی: Hexagon Dots and Boxes v1.0 Beta
این بازی با C# 2 نوشته شده و برای اینکه کارکنه Microsoft .Net Framework 2 Beta 2 را احتیاج دارد.
عکسی از بازی:
Hexagon Dots and Boxes v1.0 Beta
موفق باشید.

6 نقطه...

سلام،
درست کردن نقطه بازی 6 ضلعی بیشتر از اون حدی که من فکر می‌کردم از 4 ضلعی سختتره و کمی کم آوردم که حتماً جبران می‌کنم. این دو روز که روی کاغذ فکر کردم بیشتر از 10 ورق کاغذ سیاه کردم و صدها معادله نوشتم و حل کردم ولی دیگه خسته شدم.
صفحه‌ی بازی تقریباً درست شده.
باید یه تجدید نظر اساسی بکنم و روش‌هایم رو بهتر کنم.
موفق باشید.

Hexagon Dots and Boxes

سلام،
خیلی فکر کردم با vs.net جدید چی بنویسم.
از قدیما قصد داشتم یه نقطه بازی متفاوت درست کنم. دیشب کار بر روی نقطه بازی شش ضلعی رو شروع کردم، حدود ساعت 22 تا الان داشتم روش کار می‌کردم. در مرحله اول در مورد صفحه‌ی بازی حسابی فکر کردم و به یک ایده نسبتاً خوب رسیدم. نحوه‌ی کشیدن شش ضلعی خیلی برام مهمه. فکر می‌کنم صفحه‌ی بازی که یک User Control است با وقت کمی که برای این پروژه میذارم یکی دو روز دیگه کار ببره. دارم با C# 2 می‌نویسمش و حتماً از قابلیت‌های جدیدش استفاده خواهم کرد.
به خودم قول دادم فقط شبها بین ساعت 21 تا 0 روی این بازی کار کنم.
امیدوارم چیز خوبی از آب در بیاد. وقتی تموم شد براش SDK درست می‌کنم که هر کسی بتونه براش bot درست کنه.
شماره تلفن 8 رقمی جالب تر از شماره تلفن 7 رقمیه.
موفق باشید.

asp.net 2

سلام،
امروز، نه ببخشید ساعت از 24 گذشته، دیروز حسابی با asp.net 2 کار کردم و از امکانات جدیدش لذت بردم خیلی پیشرفت کرده. چند دقیقه‌ی اول داشتم دنبال فایل dll برنامه‌ام می‌گشتم تا فهمیدم قضیه چیه. با صفحه‌های master هم خیلی ور رفتم، توی همین سایت هم کاری مثل صفحه‌های master انجام دادم البته با asp.net 1.1 .
باید صبر کنم تا نسخه‌ی نهایی vs.net 2005 بیاد و سِرورم دات نت دو رو نصب کنه و برنامه‌ی سایتو از اول بنویسم، برنامه‌ی کنونی از بس که خوب نوشته شده یکم بوی پنیر مونده میده!. گفتم پنیر یاد کره افتادم، آخرین شاهکارم در رابطه با کره اینه که صبح آخرین روزی که شمال بودم (دوشنبه 20 تیر، ماجرای اون روز رو قبلاً گفتم) داشتم جمع و جور می‌کردم که برم دانشگاه رفتم سر یخچال دیدم یک دونه کره‌ی صد گرمی باز نشده اونتو مونده، تصمیم گرفتم سر راه بدمش به کسی، گذاشتمش توی یه کیسه فریزر روی کابینت در کیسه رو هم نبستم.....
نکته اینه که هنوز همان جاست و احتمالاً الان خونه بوی کره‌ی گندیده میده. نمیدونم کسی تا حالا آزمایش نگهداری چند هفته‌ای کره در دمای بالای 30 درجه رو انجام داده یا نه. بعد از اتمام دوره‌ی آزمایش که نا معلومه نتیجه رو بتون اعلام می‌کنم و در یکی از سایت‌های معتبر (مثلاً www.debug.ir) منتشرش می‌کنم.
خبر دیگه راجع به گیاهانم اینه که بعد از اینکه کدوهایم خشک شد، خیار کاشتم. الان 6 تا خیار معمولی و دو تا درختی دارم که هنوز خیلی کوچک هستند. خیار کاشتن توی آپارتمان کار شجاعانه‌ای است که از دست هر کسی بر نمیاد!. امیدوارم از نظر خیار به خودکفایی برسم.
موفق باشید.

Generic

سلام،
بعد از چند روز ور رفتن با Net 2. خیلی شیفته‌اش شدم. classهای generic که به دات نت دو اضافه شدند خیلی بدرد می‌خورند و منو یاد ++c می‌اندازن، خیلی از برنامه‌هایی که قبلاً نوشته بودم رو به کلاس‌های generic مجهز کردم. کار با vs.net 2005 آرامش بخشه!.
موفق باشید.

Visual Studio .NET 2005 Beta 2

سلام،
دیروز طی یک عملیات کاملاً غیر انتحاری سرویس پک دو ویندوز xp رو برای جوتی بردم و نصبش کردیم. این اولین باری بود که سرویس پک 266 مگابایتی (که خودم داونلود کردم)، نصب میشه. تا قبل از این نصبش نکرده بودم. نصب عجب معادل فارسیه جالبیه برای کلمه‌ی مبارک Setup!
بعد از اون شاهکار عالم نرم‌افزار Microsoft Visual Studio .NET ®© 2005 Beta 2 را نصب کردیم. به یقین می‌توان گفت که برترین نرم‌افزار موجود در کره‌ی زمین و حومه است.
بعد از اینکه اونجا نصب شد، دی‌وی‌دی شو آوردم خونه که اینجا هم نصبش کنم. تصمیم گرفتم اول یه کپی ازش بگیرم. توی این دی‌وی‌دی یه image بود که باید Mount میشد. دیشب هر کاری کردم نشد اون image رو burn کنم و در این راه یک دی‌وی‌دی هم سوزوندم. آخر سر مجبور شدم دی‌وی‌دی رو قلنبه کپی کنم.
خدا به سازندگان vs.net عمر چند برابر نوح بده که کارشون رو ادامه بدن. البته ما هم برای استفاده از اون باید همچین عمری بگیریم.
موفق باشید.

بیمار ما

سلام،
همه چیز از وقتی شروع شد که من شمال بودم، البته آخرین شمالم نه، چون من این چند وقته خیلی شمال رفتم یادم نیست ماجرا از کدوم دفعه شروع شد. بیچاره حالش خراب شده بود اصلاً جون نداشت از خواب پاشه، یه جورایی بیهوش بود، به حالت کما نرفته بود (هنوز نرفته بود). وقتی بیدار می‌شد مدت زیادی بیدار نمی‌موند ناله می‌کرد و دوباره از هوش می‌رفت. وقتی من برگشتم (زود برگشتم) بردیمش دکتر، دکتر گفت باید چند روز بستری بشه بلکه بفهمیم مریضیش چیه. بعد از چند روز که بستری بود و جواب آزمایش‌ها اومد معلوم شد که چندتا از اعضاش از کار افتادن اسم‌های سختی داشتند یادم نمونده. احتیاج به پیوند این اعضا داشت ولی مشکل این بود که امکان یافتن این اعضا بسیار بسیار کم بود و از شانس ما گیر نیومد. دکترا جوابش کردن و گفتن هیچ امیدی نیست. دکتر گفت اگر اینقدر سعی نمی‌کردید بیدارش کنید کار به اینجا نمی‌کشید و الان مقصر خودتونید.
با اینکه گفته بودن مرخصه و نمی‌شه براش کاری کرد هنوز بیمارستان بستری بود، نمی‌دونم شاید منتظر معجزه بودیم. جای خالیش تو خونه خیلی رنجمون می‌داد. از من فقط چند سال کوچکتره و دنیا اومدنش رو خوب یادمه انگار همین دیروز بود. از اینکه کاری از دستم براش بر نمیومد خیلی ناراحت بودم.
دکتر گفت به فکر خرید یکی دیگه باشید این دیگه به درد نمی‌خوره. چند وقتی بود به فکر خرید یه تلویزیون نو بودیم، البته تو این مدت بی تلویزیون نبودیم یکی دیگه داشتیم. بالاخره امروز رفتیم جمهوری کار رو یه سره کردیم و یه تلویزیون نو خریدیم. یاد اون تلویزیون قبلی به خیر روحش شاد.
موفق باشید.

ثبت نام

سلام،
و باز هم من از شمال برگشتم. روز شنبه که شمال بودم برای ثبت نام و گرفتن معرفی کارآموزی به دانشگاه رفتم، نامه‌ی کارآموزیم رو سریع گرفتم، برای ثبت نام که رفتم با اینکه گفته بودند ثبت نام شنبه 18 تیر است گفت دوشنبه بیا الان سیستم آماده نیست. و اینجوری شد که من مجبور شدم شمال بمونم و بابام اینا یک‌شنبه صبح زود برگشتند. صبح دوشنبه ساعت 10 رسیدم دانشگاه، دانشگاه خیلی شلوغ بود. بعد از کمی تحقیقات فهمیدم که برای ثبت نام کامپیوتری باید برم پسورد بگیرم. بعد از گرفتن پسورد به مرکز کامپیوتر دانشگاه رفتم و دیدم 200 نفر پشت درن و سیستم خرابه و کسی رو راه نمی‌دن. شماره دانشجویی و رمزمون رو دادیم به یکی از دوستان که بره تو صف بایسته و وقتی رفت اون تو برای همه ثبت نام کنه!.
بعد از اینکه اون موفق شد بره داخل تماس گرفت و گفت توی لیست واحدهای که میشه انتخاب کرد کارآموزی وجود نداره و ما همه کارآموزی می‌خواستیم. من رفتم دنبال اینکه ببینم چرا کارآموزی توی لیست نیست به چندتن از مقامات این موضوع رو اطلاع دادم و گفتند درست میشه. ساعت حدود 14 شده بود، تصمیم گرفتم که هر جوری شده برم توی مرکز کامپیوتر، پشت در هنوز 200 نفر ایستاده بودند و همگی شاکی بودند. مسئول آموزش دانشگاه اومد پشت در ولی هرچی در زد کسی در رو باز نکرد. دیدم از این مسیر نمیتونم برم اونتو. به فکر زدن کانال افتادم ولی ابزار لازم برای اینکار رو نداشتم. به پشت ساختمون رفتم و از پنجره اونتو رو دیدم همه بیکار پای کامپیوترها نشسته بودند و عده‌ای هم پروژه تحویل می‌دادن، آخه یکی نبود بگه تحویل پروژه باید روز ثبت نام باشه!؟. یکی از دوستان منو دید و پنجره رو باز کرد و من رفتم تو. رفتن من به اونجا با نرفتن یک فرق داشت و اون این بود که زیر کولر نشستم چون هنوز نمی‌شد کارآموزی رو انتخاب کرد.
بعد از نیم ساعتی که اونجا بودم یکی از بچه‌ها با عجله اومد گفت مشکل حل شد برای انتخاب کارآموزی کد 2125 رو بنویسید و انتخاب کنید. این کار رو انجام دادیم و کارآموزی رو گرفتیم و اومدیم بیرون. بعد از اون به امور مالی رفتیم پریتمون رو گرفتیم و بردیم تایید کردند و کار تموم شد. ساعت 15 شده بود رفتم پلیس راه سابق ساعت 16 سوار شدم و اومدم تهران ساعت 20 تهرانپارس پیاده شدم و 21:30 رسیدم خونه. این بود مسافرتم به خطه‌ی سرسبز شمال.
توی کاغذ تبلیغ دانشگاه که دادن بدم به شرکتی که می‌خوام برم کارآموزی دو بیت شعره که نوشته فردوسی گفته:
که مــــازندران شهر مــــا یـــاد بـــاد   همیشه بـــرو بومش آبــــاد بــــاد
که در بوستانش همیشه گل است   به کوه اندرون لاله و سنبل است

موفق باشید.

نتظیمات

سلام،
یخورده وقت پیش آخرین امتحان +18 که تنظیمات خانوادگی یا همون تنظیم خانواده بود دادم و خلاص شدم، الانم دارم جمع می‌کنم برم مسافرت، کجا معلومه دیگه شمال!
پس تا دوشنبه خداحافظ.
موفق باشید.