اخلاق جاده‌ای

سلام،
دیروز از شمال برگشتم و رکورد شکوندم. البته من کم چیزی می‌شکونم. تا حالا اینقدر تو راه نبودم. صبح ساعت 11 راه افتادم، پلیس راه آمل راننده رفت ساعت بزنه دیدیم برنگشت (داستانش طولانیه در این مقال نمیگنجه و از حوصله من خارجه، فقط بگم که یه کسی که فکر می‌کنم IQاش در حد ملخ مرده بود از راننده بیچاره تلفنی شکایت کرده بود). یک ساعت الاف شدیم. وسط راه پلور نگر داشت، از هوای سرد و صافی که باد نیاد خیلی خوشم میاد. برف تا زانوم بود ولی وسط جاده زیبای هراز برف نبود.
راه افتادیم، بعد از گردنه بعد از اون تونل قوطی خوردیم به راه بندون و دو ساعت توقف کامل بودیم. مردم از ماشیناشون پیدا شده بودن میگفتن میخندیدند برف بازی می‌کردند و... . بعد از دو ساعت راه افتادیم و خیلی نفهمیدیم چرا وایساده بودیم ولی فکر می‌کنم مقصر آبعلی بود. آبعلی خیلی شلوغ بود. ساعت 19 رسیدم خونه.
چهارشنبه امتحان اخلاق و تربیت اسلامی دارم، تقریباً چیزی ازش نمی‌دونم. سعی می‌کنم تو این روزهای باقیمانده در این زمینه چیزهای بفهمم.
موفق باشید.
Loading