غم بزرگ

سلام،
خیلی ناراحتم، فکر کردم با نوشتن سبک می‌شم و حالم بهتر میشه ولی نه سر درد هم گرفتم.
یکی از بهترین دوستانم که در دو سه سال گذشته تو سختی‌ها و البته خوشی‌ها همراهم و یارویاورم بود امروز صبح برای همیشه از بین ما رفت.
یک هفته‌ای بود که حالش خوب نبود. انگار معلوم بود که چه اتفاقی قراره بیوفته، به بهبودیش امیدوار بودم، نبودش برام غیر قابل تصور بود، ولی همه چیز همیشه اونجوری که می‌خواهیم پیش نمیره.
با رفتش منو در غم برزگی قرار داد، از صبح تا الان لحظه لحظه جای خالیش آزارم میده و احساس سبکی و کمبود می‌کنم. اطرافیان خیلی سعی می‌کنن دلداریم بدن ولی اونا نمی‌‎فهمن من الان چی می‌کشم. از دست دادن دوست سخته. شاید تا حالا این تجربه را نداشتند، منم دفعه اولم بود که یه دوست رو از دست می‌دادم.
حتی الان که دارم تایپ می‌کنم نمی‌تونم درست ببینم چی می‌نویسم.
آخه هی می‌گن فردا برو یه عینک بخر نمی‌فهم که بعد از گذروندن دو سه سال با مرحوم عینکم که امروز صبح شکست نمی‌تونم سریع برم یه عینک دیگه بگیرم، شاید برای گرامی داشتن یادش باید تا چهله‌اش صبر کنم. ولی اصلاً جایی رو نمی‌بینم اینجوری نمی‌تونم ادامه بدم باید فردا یه فکری بکنم.
برای نمونه امروز که به علت شلم بازی کردن(برای دیدن دست حریف) احتیاج شدیدی به عینکم داشتم نبود، و حریف شاد از نقص من به بازی ادامه می‌داد و می‌تاخت.
چشمام داره میسوزه دیگه نمی‌تونم حتی با ذره بین ویندوز تایپ کنم. بهتره برم بخوابم.
امیدوارم عینکاتون همیشه سالم باشه.
موفق باشید.

نظرات (1) -

  • jooti

    23/02/1385 07:49:19 ق.ظ | پاسخ به این نظر

    خدا بهتون صبر بده، از اون مهمتر پول!
    حتما یه عدسی پلاستیکی بگیر بعد هم بگو هرچی فیلتر میلتر داره روش بذاره، آنتی رفلکس و آنتی یو وی و ... D:

Loading