سلام،
ایمیلی که دو، سه روز پیش عرض کرده بودم را امروز اینجا مینویسم. چون امروز حرفی ندارم بزنم. این ایمیل برای چند وقت پیشه.
به جای نام مخاطب ایمیل حرف x درج شده است.
x اگر به اینجا سر زدی (که اصلاً فکر نمیکنم بزنی) امیدوارم از دیدن این ایمیل ناراحت نشوی. اسمی برده نشده و در ایمیل مطلب خصوصیای هم وجود ندارد. به هر حال اگر راضی نیستی بگو برش میدارم.
سلام x جان،
الان که این ایمیل رو مینویسم احتمالاً خوابی. شایدم بیدار باشی، نمیدونم. ولی ساعت صفر است قاعدتا باید خواب باشی دیر وقته. حالا نمیدونم همیشه من وقتی ایمیل میزنم تو خوابی یا تو وقتی خوابی من ایمیل میزنم، یا چون خوابی من ایمیل میزنم یا چون من ایمیل میزنم خوابی. خیلی پیچیده است. در کل نباید فراموش کرد که شاید اصلا خواب نباشی. یک مزیت دیگر ایمیل اینه که آدم رو از خواب بیدار نمیکنی. بنابراین شاید ایمیل میزنم که اگر خواب باشی یه وقت بیدار نشی. شاید اگر با ایمیل بیدار میشدی ایمیل نمیزدم.
به هر حال حالا که ایمیل زدم رفته و دیگه کاریش نمیشه کرد و ایمیل هم چیزی نیست که پس از فرستادن بشه پس گرفت. در وصف ایمیل میشه ساعتها بلکه روزها صحبت کرد ولی در این مقال نمیگنجه. میگنجهها ولی حوصلهی تو دیگه سر میره برای همین سخن را کوتاه کرده میرم سر اصل مطلب.
اصل مطلب واقعا چیست، و تو چه میدانی که آن چیست که نصف شب ساعت صفر دارم برات مینویسم که سرت رو درد بیارم و اگر میدانستی شاید الان اینجا نبودی و یا حداقل مشغول خواندن این اراجیف نبودی. اراجیفی که تا خود صبح میتوان به نوشتن آنها ادامه داد و کم نیاورد. خلاصه اینکه x تا صبح میشه نوشت و اگر نمینویسم بهخاطر این است که سرت را درد نیاورم یا درد سرت ندهم یا اینکه سر درد نگیری و یا درد سر نگیری. علل دیگری نیز داراست. مثلا اینکه بیکار نیستم بشینم تا صبح برات از این چیزا بنویسم. البته نه اینکه حاضر نباشم تا صبح برات از این چیزا بنویسم، اگر یقین داشتم که دلت میخواد و از خوندن اینها دیوانه نمیشی و موهات رو نمیکشی یا اینکه اگر دستت به من برسه موهامو نمیکشی، مینوشتم. حال به علت عدم یقین سعی میکنم که دیگر ادامه ندهم. تا همین جا هم کم نذاشتم و نزدیک به سه هزار حرف برات نوشتم. اصلا کی تاحالا اینقدر برات نوشته؟! البته این سوالی نیست که لازم باشه جواب بدهی.
به حضور انورتان باید عرض کنم که بنده به همراه دوستم در اقدامی ضربتی به نبرد با تمرینمان رفته و با اقتدار آن را به زانو در افکنده و موجبات شرمساری تمرین منحوس را فراهم آوردیم. باشد که این پیروزی ما در تاریخ ثبت شود. به هر حال تاریخ را فاتحان مینویسند و فاتحان همانا ما بودیم و آن طور که بخواهیم تاریخ را خواهیم نوشت.
بنابراین بنده و شما سرکار خانم، میتوانیم برای امروز، آن زمان که به مذاق و مزاج شما خوشتر مینماید قرار گذاشته و یکدیگر را ملاقات بنماییم.
با تشکر از سعه صبر و شکیبایی شما که تا به اینجا این متن را دنبال فرموده و جیغ نکشیدید. از خداوند متعال برای شما آرامش روز افزون آرزو میکنم.
در پایان باید خواهش کنم که به خاطر غلط(های) املایی احتمالی در متن مرا ببخشی.
موفق باشید.
ایمیل از این قرار بود. وظیفهی تصور پاسخ این ایمیل را به خود شما محول میکنم.
موفق باشید.